من از زندگي ظاهریِ متمدن یا متجددی آمده ام، از اشرافي گری به استضعاف، از تبختر به پابرهنگي!
روزهاي آغاز جهادي؛ در آغوش كشيده شدن توسط پابرهنگانِ غريبي كه درست "پشت كوه" زندگي مي كنند، هم كلام شدن والبته هم غذاشدن با آنان اذيتت می كند...
ا ما چند روزی که صبحت را با آنان شب كنی و برخوابگاه هايِ سختشان سر بگذاری ومانندِ ایشان روزگارت را بگذرانی
تو را از بندهاي زندگي شهري رها مي كنند و تازه بالهایت آماده مي شود براي پرواز، اما هنوز براي اوج گرفتن، بالهايم كوچك و ناتوان است
"اگر مقصد را نه اینجا، در زیر این سقف های دلتنگ و در پس این پنجره های کوچک که به کوچه های بن بست باز میشوند، نمیتوان جست بهتر آنکه روح و دل در فقس نبندد
پس اگر مقصد پرواز است؛ قفس ويرانتربهتر! پرستويي كه مقصد را كوچ میبیند از ویرانی لانه اش نمی هراسد!"
شهید آوینی
نظرات شما عزیزان:
|